کد مطلب:35094
شنبه 1 فروردين 1394
آمار بازدید:26
آياتي كه پيرامون تأييد صدق گفتار پيامبر اسلام توسط پيروان كتب آسماني پيشين آمده است چه ميباشد؟
نخستين آيه كه در دو سوره قرآن آمده است ميگويد «پيروان كتب آسماني به خوبي پيامبر اسلام (ص) را ميشناسند، آن گونه كه فرزندان خود را ميشناسند»
«الَّذينَ اَتَِناهُمُ الْكِتابَ يَعْرِفونَهُ كَما يَعْرِفُونَ اَبْناءَهُمْ»
يعني نه تنها از اصل ظهور و دعوت او آگاهند بلكه نشانهها و خصوصيات و جزئيات او را نيز ميدانند، و در ذيل آيه كه در سوره بقره آمده ميفرمايد [اما گروهي از آنان حق را كتمان ميكنند با اينكه از آن با خبرند] «وَاِنَّ فَريقاً مِنْهُمْ لَيَكْتُمُونَ الْحَقَّ وَهُمْ يَعْلَمُونَ»
از «عبدالله بن سلام» كه يكي از علماي بزرگ يهود بود و سپس اسلام را پذيرفت نقل شده كه ميگفت «من پيامبر اسلام (ص) را بهتر از فرزندم ميشناسم» «اَنَا اَعْلَمُ بِهِ مِنّي بِابْني». (تفسير كبير فخر رازي و المنار ذيل آيه مورد بحث.)
در دومين آيه با ذكر نُه وصف از اوصاف پيامبر اسلام (ص) كه در واقع دلايل حقانيت او را از زواياي مختلف، مورد توجه قرار داده است ـ كه بعضي اشاره به محتواي والاي دعوت او و برنامههاي او است، و بعضي به قرائن ديگر مانند امي و درس نخوانده بودن، دلسوز و مهربان بودن و امثال آن اشاره ميكند، و در قسمتي از اين دلايل نيز روي مسأله صفات و علامات و نشانههاي او در كتب آسماني پيشين (تورات و انجيل) تكيه ميكند ـ ميفرمايد [كساني كه از رسول (خدا) همان پيامبر امي و درس نخوانده پيروي ميكنند همان كسي كه صفاتش را در تورات و انجيلي كه نزدشان است مييابند ... آنها رستگارند]
«اَلَّذينَ يَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِيَّ الْاُمِّيَّ الَّذي يَجِدُونَهُ مَكْتوباً عِنْدَهُمْ فِي التَّوريةِ وَالْاِنْجيلِ ... اوُلئِكَ هُمُ المُفْلِحُونَ».
گر چه در اين آيه با صراحت نام پيامبر اسلام (ص) برده نشده، ولي اوصافي كه در آن ذكر گرديده آشكارا ميرساند كه منظور، آن حضرت است.
قابل توجه اينكه قرآن نميگويد «يَجِدُونَ عَلائِمَهُ وَدَلائِلَهُ» (نشانهها و دلايل او را مييابند) بلكه ميگويد «يَجِدُونَهُ» يعني خود آن پيامبر (ص) را در تورات و انجيل مييابند و اين تعبير يعني حضور پيامبر(ص) در كتب آنها تأكيدي است بر نهايت وضوح اين مطلب.
در سومين آيه از زبان عيسي بن مريم ميخوانيم كه او با صراحت در برابر بنياسرائيل بشارت داد كه من رسول خدا هستم، و توراتي را كه پيش روي من است تصديق ميكنم، و نسبت به پيامبري كه بعد از من ميآيد و نام او «احمد» است شما را بشارت ميدهم «وَاِذْ قالَ عيسَي بْنُ مَرْيَمَ يا بَنياِسرائيلَ اِنّي رَسُولُ اللهِ اِلَيْكُمْ مُصَدِقاً لِما بَيْنَ يَدَيِّ مِنَ التَّوريةِ وَمُبَشِّراً بِرَسُولِ يَأْتي مِنْ بَعْدي اسْمُهُ اَحْمَدُ»
و در پايان آيه ميفرمايد [ولي هنگامي كه او (پيامبر اسلام) با معجزات به سراغ آنها آمده گفتند اين سحري است آشكار] «فَلَمّا جاءَهُمْ بِالْبَيِّناتّ قالُوا هذا سِحْرٌ مُبينٌ»
قابل توجه اينكه قرآن گفتار آنها را در مخالفت با معجزات و نسبت دادن آن به سحر نقل ميكند، ولي سخني از مخالفت آنها در مورد اخبار «مسيح» (ع) نسبت به آمدن «احمد» نگفته است و اين دليل روشني است بر اينكه آنها اين خبر را انكار نميكردند.
در چهارمين آيه به نكته تازهاي در اين رابطه برخورد ميكنيم، ميفرمايد [هنگامي كه از طرف خداوند كتابي به سوي آنها آمد كه موافق نشانههايي بود كه با خود داشتند و پيش از اين جريان به خود نويد فتح بر كفار (به بركت ظهور پيامبر جديد) ميدادند (آري) هنگامي كه آنچه را از قبل شناخته بودند به سراغشان آمد، به آن كافر شدند، پس لعنت خدا بر كافران باد] «وَلَمّا جاءَهُمْ كِتابٌ مِنْ عِنْدِ اللهِ مٌصَدِّقٌ لِما مَعَهُمْ وَكانُوا مِنْ قَبْلُ يَسْتَفْتِحونَ عَلَي الَذين كَفَروُا فَلَمَّا جاءَهُمْ ما عَرَفُوا كَفَروُا بِهِ فَلَعْنَةُ اللهِ عَلَي الْكافِرينَ».
اين آيه اشاره به چيزي است كه در شأن نزول آن آمده كه «يهود» به خاطر نشانههايي از پيامبر اسلام (ص) كه در كتب خود ديده بودند، از سرزمين و ديار خود به «مدينه» هجرت نمودند، و چون در كتب خويش خوانده بودند كه هجرتگاه اين پيامبر (ص) در ميان كوه «عير» و «اُحد» است (دو كوهي كه در دو طرف مدينه قرار دارد) آمدند و در مدينه ساكن شدند و حتي به برادران خويش نوشتند كه ما سرزمين موعود را يافتيم، و به سوي ما بياييد، آنها كه در فاصله نه چندان دوري بودند گفتند ما از آن سرزمين فاصله زيادي نداريم، هنگامي كه پيامبر موعود به آنجا هجرت كرد به سوي شما خواهيم آمد! و به هنگامي كه با ساكنان بومي مدينه «اوس» و «خزرج» درگير ميشدند، ميگفتند «ما در سايه پيامبر جديد، بر شما پيروز خواهيم شد»
ولي متأسفانه هنگامي كه آن پيامبر ظهور كرد، با او به مخالفت برخاستند، چرا كه او را در مسير اميال و اهداف نامشروع خود نديدند.
اينها همه نشان ميدهد كه مسأله ظهور پيامبر اسلام (ص) تا چه اندازه در كتب آنها به وضوح آمده بود.
و بالأخره در آخرين آيه مورد بحث يهود را مخاطب ساخته و ضمن تأكيد بر لزوم ايمان به كتاب آسماني پيامبر اسلام (ص) كه موافق با نشانههاي نزد آنها است، ميفرمايد [ايمان بياوريد به آنچه نازل كردم كه تصديق ميكند آنچه را با شماست، و نخستين كساني نباشيد كه به آن كافر شويد] «وَاَمِنوُا بِما اَنْزَلْتُ مُصَدّقاً لِما مَعَكُمْ وَلا تَكونُوا اَوَّلَ كافِرٍ بِهِ»
يعني اگر بت پرستان عرب به آن كافر شوند، عجيب نيست، عجيب اين است كه شما آن را انكار كنيد، چرا كه از شما انتظار ميرفت نخستين مؤمنان به او باشيد، مگر به خاطر شوق ديدار او و درك حضورش از شهرها و ديار خود به مدينه نيامديد و در انتظار ظهورش روزشماري نميكرديد، پس چرا قضيه برعكس شود و شما نخستين كافران باشيد.
سپس به انگيزه اين «تغيير روش»، اشاره كرده ميفرمايد به خاطر منافع مادي، حقايق را پنهان نكنيد [و آيات مرا به بهاي ناچيزي نفروشيد و از مخالفت من بپرهيزيد] «وَلا تَشْتَروُا بِآياتي ثَمَناً قَليلاً وَاِيّايَ فَاتَّقُونِ».
اشاره به اينكه هر بهايي در مقابل آن بگيريد ناچيز است، هر چند تمام جهان باشد، اما شما دون همتان به خاطر منافع اندك مادي (احياناً براي يك ميهماني ساليانه) آياتي كه نشانههاي پيامبر اسلام (ص) را در بردارد پنهان نموديد.
پيام قرآن ج 8
حضرت آيت الله مكارم شيرازي و ساير همكاران
مطالب این بخش جمع آوری شده از مراکز و مؤسسات مختلف پاسخگویی می باشد و بعضا ممکن است با دیدگاه و نظرات این مؤسسه (تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عج)) یکسان نباشد.
و طبیعتا مسئولیت پاسخ هایی ارائه شده با مراکز پاسخ دهنده می باشد.